آخرین مطالب
امکانات وب
محمد بن عجلان، ثروتش را از دست داد و به شدتفقیر شد و مقدار زیادی نیز بدهکار شد.بالاخره به فکر افتاد که پیش حاکم مدینه که از خویشاوندانش بود برود و از نفوذ او استفاده کند.در بین راه، به پسر عموی امام ص بعد عمری نوکر در حسرتم دیدار را...برچسب : نویسنده : sare7777 بازدید : 51
اعمش می‌گوید: در مدینه کنیز سیاه چهره نابینائی را دیدم که آب به مردم می‌داد و می‌گفت: به افتخار دوستی علی بن ابی طالب علیه السّلام بیاشامید،بعد از مدتی او را در مکه دیدم کهبینا بود و به مردم آب می بعد عمری نوکر در حسرتم دیدار را...برچسب : نویسنده : sare7777 بازدید : 78
شب اول محـــــــرم بــــــود. شیخ حسن رفته بود به یکی از دهات اطراف همدان برایروضه خوانی، هنگام برگشت قدری دیر کرده بود و دربدروازه شهر را بسته بودند. نه امکان برگشت به ده را داشت و نه صبر بر پشت دروا بعد عمری نوکر در حسرتم دیدار را...برچسب : نویسنده : sare7777 بازدید : 97
آرایشگر دختر فرعون، خدا پرست بود.
روزی در حالی که سر دختر فرعون را شانه
می کرد، شانه از دستش افتاد، آن را برداشت و نام خدا را بر زبان آورد.
دختر فرعون گفت: آیا جز پدر من، خدای دیگری داری؟
آرایشگ بعد عمری نوکر در حسرتم دیدار را...برچسب : نویسنده : sare7777 بازدید : 84
جوانی در بنی اسرائیل زندگی می کرد و به عبادت حق تعالی
مشغول بود روزها را به روزه و شبها را بنماز و طاعت، تا بیست سال کارش همین بود تا که یک روز فریب خورده و کم کم از خدا کناره گرفت و عبادتها را ت بعد عمری نوکر در حسرتم دیدار را...برچسب : نویسنده : sare7777 بازدید : 67
در بعضی از کتب تواریخ می نویسند: روزی از انوشیروان
پرسیدند عدالت را از کجا آموختی؟ گفت: از آنجا که روزی در بیابان دیدم پیاده ای با چوب پای سگی را شکست، سواری پیدا شد، اسب لگدی زد به پای پیاده، و بعد عمری نوکر در حسرتم دیدار را...برچسب : نویسنده : sare7777 بازدید : 96
ابوعلی سینا در سفر بود. در هنگام عبور از شهری ،جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد.
خر سواری هم به بعد عمری نوکر در حسرتم دیدار را...برچسب : نویسنده : sare7777 بازدید : 65
مرحوم الهی قمشه ای سالی به سفر حج مشرف شده بود. در صحرا تشنگی بروی غلبه می کند و امان
از او می رباید.
رو به آسمان کرده، می گوید:
خدایا آبی برسان. ناگاه سیدی پدیدار می شود و ظرف آبی بدیشان می د بعد عمری نوکر در حسرتم دیدار را...برچسب : نویسنده : sare7777 بازدید : 78
شخصی آمد خدمت امام صادق علیه السلام شروع کرد از تنگدستی خودش گفتن که خیلی فقیر شده ام،
خیلی ناچارم و درآمدم کفاف خرجم را نمی دهد، و چنین می کنم و چنان. حضرت به یکی از کسانشان فرمود:
برو فلان مقد بعد عمری نوکر در حسرتم دیدار را...برچسب : نویسنده : sare7777 بازدید : 91
روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفت بعد عمری نوکر در حسرتم دیدار را...برچسب : نویسنده : sare7777 بازدید : 66